چه کسی بود صدا زد ...

از هر مطلبی که خوشتون اومد بگید براتون میفرسم(msm_6631@yahoo.com)

چه کسی بود صدا زد ...

از هر مطلبی که خوشتون اومد بگید براتون میفرسم(msm_6631@yahoo.com)

عشق چیست؟

شاگردی از استادش پرسید:" عشق چست؟"
استاد در جواب گفت:"به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی!"
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت. استاد پرسید: "چه آوردی؟"
و شاگرد با حسرت جواب داد: "هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم ."
استاد گفت: "عشق یعنی همین!"

شاگرد پرسید: "پس ازدواج چیست؟"
استاد به سخن آمد که:" به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!"
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت: "به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم."
استاد باز گفت: "ازدواج هم یعنی همین!!"


چه در عشق چه در زندگی به انتها می رسیم به نقطه ای که دیگر مجال صبر از خاطر محو می شود.به نقطه ای که انتهای آن متلاشی شدن است

نظرات 1 + ارسال نظر
soolmaz یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 04:00 ق.ظ http://www.dastmalgardgiri.blogsky.com/

salam
جالب و قشنگ بود باز گشای وبلاگ جالبت رو تبریک میگم موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد